تصور کن در یک مسیر کاملاً تاریک در حال قدمزدن هستی، در دوردست تلألؤهای نور رو میبینی. میدونی که اگه به یکی از اون نورها دست پیدا کنی، موفق میشی؛ اما این مسیر پُر از تلهست تا تو رو از پا در بیاره. بدون اینکه نوری در دستت باشه، نمیتونی این تلهها رو شناسایی کنی و احتمالاً به این تلهها برخورد میکنی. در حالیکه تمام جوانب رو میسنجی تا دچار خطایی نشی، هر از گاهی در فاصلههایی دور از خودت، نورهایی رو میبینی که در واقع افرادی شبیه تو هستن که تونستن به یکی از اون نورها دست پیدا کنن. این نورها برای هرکسی متفاوته. اونایی که موفقتر بودن، نورهای قدرتمندتری پیدا کردن. حالا اونها نهتنها نور بیشتری دارن، بلکه محیط وسیعتری هم جلوی اونها روشن میشه. به این ترتیب احتمال گرفتار شدنشون به انواع تلهها بهشدت کم میشه و بیشتر به هدف نزدیک میشن؛ اما همچنان فقط میتونن برخی از تلهها رو شناسایی کنن و ازش جون سالم به در ببرن.
در هر نقطهای از این فضای تاریک که باشی، توجهات به افرادی جذب میشه که نور در دست دارن، در حالیکه در این فضا صدها یا حتی هزاران فرد شبیه تو هست که در تاریکی محض در حال دستوپنجه نرمکردن با تلهها هستن. برای هریک از اونا هر اتفاقی هم که بیفته، تقریباً هیچکس خبردار نمیشه، چون تمام توجهها به افرادیه که نور تو دستهاشونه.
خطای بقا چی هست؟
خطای بقا که بهش سوگیری بقا یا سوگیری دوامنگری (Survivorship bias) هم میگن، یکی از خطاهای شناختی و منطقیه که با تمرکز بر روی عوامل موفقیت و نادیدهگرفتن سایر عواملی که شاید به چشم نیاد، رخ میده. این سوگیری میتونه منجر به نتیجهگیریهای غلط بشه، چون ذهن برای تصمیمگیری فقط نمونههای زنده و موفق رو بررسی میکنه (تازه اگه همونم بررسی کنه!) و در نتیجه در داوری موقعیت، خطا میکنه.
به زبون خودمونیتر، یعنی وقتی ما یک گروه، ایده یا کار موفق رو میبینیم، تمرکز صرف روی موفقیت باعث میشه نیمه خالی لیوان رو فراموش کنیم. فکر میکنیم اگه همون الگوی موفقیت رو پیش بگیریم، ما هم موفق میشیم. اما یادمون میره که اونچه ما میبینیم، صرفاً افرادی بودن که نجات پیدا کردن و زنده موندن!
بسیاری از افراد ناموفق هم بودن که در گورستان ناکامی خوابیدن و هیچکس ازشون خبر نداره. یعنی پشت سر هر آدم موفق میتونی صدها آدمِ ناموفق دیگه رو پیدا کنی که هیچ اسمی ازشون نیست. پشت سر اونها هم صدها آدم دیگه… . حتی رسانهها هم علاقهای به نبش قبر در قبرستان افراد ناموفق ندارن. پس برای اینکه شانس موفقیتت رو بیشتر از اون چه که هست تخمین نزنی، بهتره نهتنها به گورستان ناکامی بری؛ بلکه تکتک قبرها رو نبش قبر کنی تا علت ناکامیها رو متوجه بشی. اما باید بدونی این گورستان از بیرون نامرئی بهنظر میرسه.
نمونههای خطای بقا
شاید بهتر باشه یکی از نمونههای خطای بقا رو بررسی کنیم: اگه عبارت «بنیانگذاران موفقی که دانشگاه را رها کردهاند» رو در اینترنت جستجو کنی، با اسامی مدیران موفقی مثل استیو جابز، بیل گیتس، مارک زاکربرگ و … روبهرو میشی که همگی ایدهای داشتن و تحصیل رو رها کردن و به موفقیتهای بزرگی رسیدن. اما نکته مهمی که تو این نتیجهگیری لحاظ نشده، وجود هزاران نفریه که با ترک تحصیل و دانشگاه به چنین موفقیتی دست پیدا نکردن. در واقع در کشور آمریکا چیزی حدود 94% مدیران موفق، فارغالتحصیلان دانشگاهی هستن!
سخن پایانی
پس خطای بقا یعنی افراد دائماً احتمال موفقیت خودشون رو بیش از حد تخمین بزنن. با سر زدن به قبرستان پروژهها، سرمایهگذاریها و شغلهایی که در زمانی، بسیار امیدوارکننده بهنظر میرسیدن، در برابر این خطا موضع بگیر. قدمزدن در این قبرستان، هرچند ناخوشاینده، ولی برای شفافشدن ذهنت لازمه.
منبع:
کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» | بخش اول