چرا «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود» باید گوش‌های شما را تیز کند؟ آیا همیشه قبل اینکه اوضاع بهتر بشه بدتر می‌شه یا این فقط یه خطای شناختیه؟ با بررسی چندتا مثال به جواب این سؤال می‌رسیم. با ما همراه باشید!

بیماری

چند سال پیش در سفر به کورسیکا (جزیره‌ای متعلق به فرانسه در دریای مدیترانه) بیمار شدم. علائم بیماری برام جدید بود و دردش روزبه‌روز بیشتر می‌شد. آخر سر تصمیم گرفتم به یه مرکز محلی درمانی برم. دکتر جوونی من رو معاینه کرد، به شکمم ضربه زد، شونه‌ها و زانوهام رو فشار داد و بعد به مهره‌های پشتم ضربه وارد کرد. نسبت به تشخیصش تردید داشتم، اما کاملاً هم مطمئن نبودم و به همین خاطر به روش عجیب معاینه او تن دادم. بعد از اتمام کار دفترچه یادداشت خودش رو بیرون آورد و گفت: آنتی‌بیوتیک. این قرص رو سه بار در روز بخور؛ اما پیش از اونکه اوضاعت بهتر بشه، بدتر می‌شه!

قیبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه

منم که از این درمان جدید خوشحال بودم، با نسخه‌ای در دست به هتل برگشتم. دردم بدتر و بدتر شد. درست همون‌طور که پزشک پیش‌بینی کرده بود. احتمالاً پزشک می‌دونسته مشکلم چی بوده. اما وقتی بعد از سه روز دردم بهتر نشد، بهش زنگ زدم. گفت: مقدار مصرف دارو رو به ۵ قرص در روز افزایش بده. احتمالاً درد تو مدت بیشتری باقی خواهد ماند.

بعد دو روز تحمل درد طاقت‌فرسا، بالاخره با آمبولانس هوایی بین‌المللی تماس گرفتم. دکتر سوئیسی مشکل رو آپاندیس تشخیص داد و به‌سرعت جراحی شدم. بعد عمل پرسید: چرا انقدر صبر کردی؟ گفتم اوضاع دقیقاً همون‌طوری بود که اون پزشک پیش‌بینی کرده بود، به همین خاطر بهش اعتماد کردم. گفت: اوه! تو اسیر خطای «قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه» شدی! دکتر کورسیکایی هیچ حدسی درباره مشکل تو نداشت. درست مثل خیلی از کسانی که خارج از شیفت خودشون، در فصل پُربازدید یه منطقه توریستی کار می‌کنن.

همچنین بخوانید: خطای تأیید چیست؟| جگرگوشه‌های خودت را بُکش!

آیا در تجارت هم قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه؟

یه مثال دیگه: کفگیر مدیرعامل به ته دیگ خورده. فروش محصولات به حداقل رسیده، فروشندگان بی‌انگیزه شدن، فعالیت‌های بازاریابی بدون هیچ دلیل مشخصی راکد شدند. در اوج استیصال او یه مشاور استخدام می‌کنه. این مرد به ازای دریافت ۵ هزار دلار در روز، اوضاع شرکت رو بررسی می‌کنه و سپس یافته‌های خودش رو ارائه می‌ده. بخش فروش شما هیچ برنامه‌ای نداره و جایگاه شرکتتون به درستی مشخص نیست. وضعیت کمی پیچیده است. من می‌تونم اونو براتون درست کنم؛ اما نه یک شبه! اقدامات باید با حساسیت انجام بشه. به احتمال زیاد پیش از اونکه فروش پیشرفت کنه، اُفت می‌کنه. مدیر اون مشاور رو استخدام می‌کنه. یک سال بعد فروش باز هم اُفت می‌کنه و همین ماجرا سال بعد هم اتفاق می‌افته. مشاور بارها تأکید می‌کنه پیشرفت بسیار مطابق با پیش‌بینی‌های اوست. وقتی اُفت فروش به سال سوم ادامه پیدا می‌کنه، مدیر مشاور رو اخراج می‌کنه.

خطای قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه بدتر می‌شه

خطای قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه چیست؟

خطای «قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه» در واقع یه عامل انحرافی و یه شاخه از خطای تأییده. اگه مشکل وخیم‌تر بشه، خب پیش‌بینی درست از آب در میاد. اگر اوضاع برخلاف انتظار بهتر بشه، مشتری بازم راضیه و متخصص می‌تونه اون رو به مهارت خودش نسبت بده. در هر صورت او برنده است.

فرض کن رئیس‌جمهور یه کشور هستی و کوچک‌ترین فکری برای اداره اون نداری. چیکار می‌کنی؟ پیش‌بینی می‌کنی سال‌های سختی پیشِ روست. از شهروندانت می‌خوای کمربندها رو محکم ببندند و سپس قول می‌دی بعد از گذر از این مرحله حساس تصفیه، خالص‌سازی و بازسازی، اوضاع بهبود خواهد یافت! قاعدتاً اشاره‌ای به شدت و مدت این دوره نمی‌کنی.

بهترین نمونه از موفقیت این راهکار در مسیحیت مشخصه. پیروان واقعی او معتقدند پیش از اون که بتونیم بهشت رو روی زمین تجربه کنیم، جهان باید نابود بشه. بلایا، سیل، آتش‌سوزی و مرگ همه جزئی از یک نقشه بزرگ‌ترند که باید اتفاق بیفته. این پیروان وقوع هر تغییر منفی در اوضاع رو تأییدی بر این پیام و هر پیشرفت رو هدیه‌ای از سوی خدا می‌دونن.

در نتیجه اگر کسی بگه قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه، باید گوش‌هات تیز بشه! اما حواست باشه شرایطی هم وجود داره که ابتدا نزول می‌کنند و سپس بهتر می‌شن. مثلاً تغییر زمینه شغلی در ابتدا نیاز به زمان داره و معمولاً منجر به کاهش حقوق می‌شه. سازمان‌دهی مجدد یه تجارت هم زمان می‌بره، اما در تمام این موارد به‌سرعت می‌شه متوجه شد این اقدامات مؤثرند یا نه. اهداف ما مشخص و قابل بررسی هستند. پیش از اینکه دنبال بهشت باشی، به اهدافت نگاه کن.

همچنین بخوانید: خطای مرجعیت چیست؟| تسلیم مرجعیت نشو!

صنعت داروسازی

در صنعت داروسازی هم موقعیت‌های زیادی پیدا می‌شه که باید با این خطا دست‌و‌پنجه نرم کرد. به‌عنوان مثال ممکنه به پیشنهاد یک نفر (مشاور یا حتی اعضای خود شرکت) محصولی وارد بازار بشه، اما فروش خوبی نداشته باشه.

اون فرد از قبل گفته این محصول، یه محصول خاصه و نیاز به بازاریابی حرفه‌ای داره. برای همین طبیعیه که اول کار فروش پایینی داشته باشه، اما این صرفاً یه بهانه است برای عدم فروش!

قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر می‌شه

ماه به ماه می‌گذره و بنا به توصیه اون فرد شرکت هزینه هنگفتی برای مارکتینگ محصول مورد نظر متحمل می‌شه، اما تغییری اتفاق نمی‌افته و هر زمانی که بحثش پیش بیاد، انگشت اتهام به سمت تیم مارکتینگه که در بازاریابی محصول درست عمل نکردند. غافل از اینکه مشکل از جای دیگه است!

مدیران ارشد باید این رو در نظر بگیرند که نه اون‌قدری برای نتیجه‌گرفتن عجله کنن و نه اون‌قدری منتظر بمونن تا اوضاع بهتر بشه. راهش اینه که برای تصمیمات ضروری، حتماً نظر جمعی از مشاوران رو بشنوند و موضوع رو از زوایای مختلف بررسی کنند.

منبع:

کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» | بخش دوازدهم