جلد اول کتاب مقدس به ما توضیح میده که اگه از فرمان مرجعیت برجسته سرپیچی کنیم، چه اتفاقی میافته. از بهشت بیرون انداخته میشیم! این همون چیزیه که مراجع کمتر مقدس هم میخوان باور کنیم. این یعنی خطای مرجعیت! در این مقاله در مورد موقعیتهایی صحبت میکنیم که ممکن است در دام خطای مرجعیت بیفتیم و در پایان ارتباط این خطا رو با صنعت داروسازی بررسی میکنیم. با ما همراه باشید!
کارشناسان سیاسی، دانشمندان، پزشکان، مدیران اجرایی، اقتصاددانان، دولتمردان، گزارشگرهای ورزشی، مشاوران و متخصصان بازار بورس و مراجع یک مشکل عمده به شفافاندیشی وارد میکنن: سوابق اونها عموماً معقوله.
حدود یک میلیون اقتصاددان کارآزموده در این سیاره زندگی میکنن؛ اما حتی یکیشون هم نتونسته بهطور دقیق زمان بحران اقتصادی 2008 رو پیشبینی کنه (بهاستثنای نوریل روبینی و نسیم طالب) چه برسه به اینکه بتونه چگونگی این سقوط رو (از ترکیدن حباب املاک و مسکن گرفته تا فروکشکردن مبادلات اعتباری در بحبوحه بحران اقتصادی) حدس بزنه. هیچوقت یه گروه از متخصصان به این شکل شکست نخوردن. این قضیه در دنیای پزشکی هم کموبیش صادقه. تا سال 1900 روش معقولتر برای بیماران این بود که به پزشک مراجعه نکنن. عموماً روند درمان بهخاطر کیفیت پایین بهداشت و عادات عمومی مثل حجامت، بیماری رو بدتر میکرد.
خطای مرجعیت چیست؟| آزمون خطای مرجعیت
استنلی میلگرم روانشناس، با آزمایشی در سال 1961 خطای مرجعیت رو بهوضوح نمایش داد. از افراد تحت آزمایش خواسته شد شوک الکتریکی افزاینده رو به شخصی که در طرف مقابل، پشت یک دیوار شیشهای نشسته، وارد کنن. اونها کارشون رو با 15 ولت شروع کردن و سپس 30، 45 و همینطور ولتاژ رو زیاد کردن تا به حداکثر ولتاژ مرگبار، یعنی ۴۵۰ ولت، برسن.
اما در حقیقت هیچ جریان الکتریکیای وجود نداشت. میلگرم از یک بازیگر استفاده کرده بود تا نقش قربانی رو بازی کنه. اما اشخاص تحت آزمایش از این موضوع بیاطلاع بودن. نتایج غافلگیرکننده بود. فرد تحت آزمایش زمانی که صدای ناله شخص دیگه رو در اتاق مجاور به خودش میپیچید، میشنید، تصمیم میگرفت وارد کردن شوک رو متوقف کنه. اما پروفسور میگفت: «ادامه بده، آزمایش به همین بستگی داره» و بیشتر افراد هم به افزایش ولتاژ ادامه میدادن. بیش از نیمی از شرکتکنندهها ولتاژ رو حداکثر کردن، صرفاً به این خاطر که از مرجعیت تبعیت کنن.
همچنین بخوانید: خطای تأیید چیست؟| مراقب موارد استثناء باشیم!
خطای مرجعیت در خطوط هوایی
در طول دهه گذشته خطوط هوایی هم با خطرات خطای مرجعیت آشنا شدن. پیشتر خلبان مثل یک پادشاه بود. دستورهای او زیر سؤال نمیرفت. اگه کمکخلبان متوجه از قلمافتادن موضوعی میشد، از روی احترام یا ترس، جرأت نمیکرد که خلبان رو مطلع کنه. با پیبردن به این رفتار تقریباً تمام خطوط هوایی بستری رو ایجاد کردن که خلبانان و خدمه پرواز رو ترغیب میکنه آزادانه و بهسرعت درباره هر موضوعی به بحث بپردازن. به بیان دیگه، اونها بهدقت خطای مرجعیت رو از کار میاندازن. در بیست سال گذشته این نوع مدیریت، بیشتر از هر پیشرفت فنی دیگهای تونسته امنیت رو برای پروازها فراهم کنه.
بسیاری از شرکتها چندین سال نوری از این دست آیندهنگریها دور هستن؛ بهخصوص مؤسسههایی که مدیران اجرایی سلطهطلبی دارن که در اون کارمندان عموماً نظرات خودشون رو بروز نمیدن و این اتفاق برای هر شغلی بسیار زیانآوره. مراجع مسئول همواره بهدنبال جلب توجه هستن و همیشه راهی پیدا میکنن تا وجهه خودشون رو تقویت کنن. پزشکان و محققان روپوشهای سفید و مدیران بانکی کت و شلوار و کراوات میپوشن، پادشاهها تاج به سر میگذارن، اعضای دسته نظامی درجه دارن. امروزه از نمادها و ابزارهای بیشتری برای نشوندادن تخصص استفاده میشه. حضور در برنامههای تلویزیونی، جلد مجلهها، جلسات امضای کتاب، صفحه ویکیپدیای شخصی و چیزهایی از این قبیل. مرجعیتها مانند مد لباس متغیر هستن و جامعه هم به همون میزان ازشون تبعیت میکنه.
در نتیجه هر وقت میخوای تصمیمی بگیری، به این فکر کن که چه مراجعی بر استدلالهات اثر گذاشتن؟ وقتی به یکی از اونها در واقعیت برخوردی، تمام تلاشت رو بکن که در برابرش مقاومت کنی.
همچنین بخوانید: خطای تأیید اجتماعی چیست؟| هنر شفاف اندیشیدن
صنعت داروسازی و خطای مرجعیت
اگر شما شخصیت سلطهگری داشته باشید و از قضا مدیر یک بخش در شرکتهای داروسازی شوید، به احتمال زیاد افراد زیر دست خودتون رو در دام خطای مرجعیت میاندازید. گاهی اوقات مدیرعامل یک شرکت دارویی (که ممکنه داروساز هم نباشه)، بدون پرسیدن نظر داروسازان متخصص در صنعت، احتمالاً آینده شرکت رو به نابودی میبره! چرا؟ خطای مرجعیت! در واقع سایر افراد هم ناخودآگاه تمایل دارن یک مدیر حتی وقتی در مواردی که خارج از حوزه دانشش نظر میده، اون نظر رو بپذیرن. حتی برعکس این قضیه هم صادقه؛ توجه صِرف به مرجعیت (متخصص یک حوزه) در حالی که گاهی همین مرجعیت توانایی شناخت و تحلیل درست مشکلات رو نداره، باعث میشه تا خواستهای نامعقول رو با شکلی معقول ارائه بدیم و انتظار نتیجه داشته باشیم.
منبع:
کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» | بخش نهم