بده و بستان! یا به قول رولف دوبلی: تقابل. بخش ششم کتاب در مورد موضوعی صحبت می‌کنه که در فرهنگ ما ایرانی‌ها تأثیر زیادی داشته. تا به حال به رابطه بین انسان‌هایی که هیچ نسبتی با همدیگه ندارن، دقت کردی؟ بعید می‌دونم تو دام خطای تقابل نیفتاده باشی. البته تقابل دو جنبه مثبت و منفی داره. پس بپردازیم به شرح مفصل خطای تقابل و اینکه چطور از این موضوع اجتناب کنیم.

خطای تقابل چیست؟

تا چند وقت پیش وقتی عجله داشتی به‌موقع به پرواز یا قطارت برسی، امکان داشت به یکی از شاگردان فرقه هاری کریشنا برخورد کنی که با ردای زعفرونی‌رنگ این‌ طرف و اون طرف می‌رفت. یکی از اعضای این فرقه با لبخند گلی رو به تو می‌داد و اگه تو هم مثل سایر مردم باشی، گل رو صرفاً برای اینکه بی‌ادب به نظر نرسی می‌گرفتی و اگه می‌خواستی اون رو رد کنی، محترمانه بهت می‌گفتن: «بگیرش! این هدیه ما به توست.» و وقتی می‌خواستی گل رو در سطل زباله بعدی بندازی، می‌دیدی چند گل دیگه هم اونجا وجود داره. اما این پایان ماجرا نبود. وقتی عذاب وجدان سراغت میومد، یه پیروِ دیگه کریشنا به تو نزدیک می‌شد و طلب کمک می‌کرد. در بسیاری از موارد، پاسخ به این درخواست‌ها مثبت بود و این کار به‌قدری فراگیر شد که بسیاری از فرودگاه‌ها به کلی ورود اعضای این فرقه‌ها رو ممنوع کردند.

همچنین بخوانید: خطای هزینه هدررفته | از ضرر بیشتر جلوگیری کن!

رابرت چالدینی روان‌شناس، علت موفقیت این گروه و دیگر کمپین‌ها رو این‌گونه بیان می‌کنه: «مردم وقتی به کسی مقروض باشن، بسیار معذب هستند. بسیاری از نهادهای غیردولتی و سازمان‌هایی با فعالیت‌های انسان‌دوستانه، دقیقاً از همین روش استفاده می‌کنند. اول بده و بعد بگیر!»

هفته گذشته سازمان حفاظت از محیط زیست پاکتی پر از کارت‌پستال‌های زیبا با منظره‌هایی بکر برام فرستاد. نامه‌ای در کنارش بود که اطمینان می‌داد این کارت‌پستال‌ها فارغ از اینکه من به اون شرکت کمک کنم یا نه، فقط جنبه هدیه و یادگاری داره. هرچند متوجه ترفندشون شدم، اما باید کمی از اراده و بی‌رحمی خودم کمک می‌گرفتم که اونارو تو سطل آشغال بندازم.

خطای تقابل

متأسفانه این‌گونه اخاذی‌ها (که می‌شه بهشون انحراف هم گفت)، بسیار متداولند. یک کارخونه پیچ‌سازی از مشتری‌های بالقوه خودش دعوت می‌کنه در تماشای یک مسابقه ورزشی به اونا بپیوندن. یک ماه بعد، زمان سفارش پیچ می‌شه. میل به ادای دِین چنان قویه که خریدار تسلیم می‌شه و به دوست جدید خودش پیچ سفارش می‌ده.

خطای تقابل در زمان باستان

این تکنیک در زمان باستان هم وجود داشته. ما تقابل رو در تمام گونه‌هایی که غذاشون در معرض نوسانات شدیده، مشاهده می‌کنیم. فرض کن که تو غذای خودت رو با شکار به دست می‌آوردی. یک روز خوش‌شانسی و گوزن شکار می‌کنی. احتمالاً نمی‌تونی تمامش رو در یک روز بخوری و هنوز چند قرنی با اختراع یخچال فاصله داری. تصمیم می‌گیری این گوزن رو با گروهی قسمت کنی و این یعنی وقتی که تو خوش‌شانس هم نباشی، می‌تونی از غنیمت دیگران استفاده کنی. در واقع شکم دوستانت نقش یخچال رو ایفا می‌کنند.

خطای تقابل در زمان باستان

جنبه مثبت و منفی خطای تقابل

تقابل یکی از راهکارهای مفید برای بقا و گونه‌ای از مدیریت ریسکه. بدون اون بشریت و بسیاری از گونه‌های حیوانات مدت‌ها پیش منقرض می‌شدند. تقابل رابطه بین انسان‌هاییه که هیچ نسبتی با همدیگه ندارند و از ملزومات توسعه اقتصادی و تولید سرمایه است. بدون اون اقتصاد جهانی بی‌معنا می‌شد. در واقع اصلاً اقتصاد بی‌معنا بود. این جنبه مثبت تقابله. اما تقابل یک جنبه زشت هم داره: «انتقام»

خود انتقام، انتقام ایجاد می‌کنه و خیلی زود تو رو در یک جنگ تمام‌عیار قرار می‌ده. مسیح توصیه می‌کرد ما باید این چرخه رو با گذشت‌کردن از بین ببریم که کار بسیار مشکلیه. حتی وقتی اوضاع پیچیده نشده باشه، تقابل کشش بسیار زیادی داره.

همچنین بخوانید: خطای تایید اجتماعی چیست؟

سال‌ها پیش، زن و شوهری، من و همسرم رو به شام دعوت کردند. ما تا حدودی از قبل با این زوج آشنا بودیم. علی‌رغم خوش‌برخورد بودن، خیلی سرگرم‌کننده نبودند. بهونه خوبی برای رد دعوتشون نداشتیم و به همین خاطر قبول کردیم. اوضاع دقیقاً همون‌طوری بود که فکرش رو می‌کردیم. ضیافت شام فوق‌العاده خسته‌کننده بود. مجبور بودیم چند ماه بعد اونا رو به خونه خودمون دعوت کنیم. زنجیر تقابل مجبورمون کرد دو بعدازظهر طاقت‌فرسا رو تحمل کنیم. نتیجه اینکه چند هفته بعد باز دعوتمون کردند! دوست دارم بدونم که چند مهمونی شام صرفاً به‌خاطر تقابل تحمل شدن؛ حتی اگه شرکت‌کنندگان دلشون می‌خواسته سال‌ها قبل از این چرخه بیرون بیان.

سخن پایانی

حالا که با خطای تقابل آشنا شدی، از این به بعد اگر کسی در فروشگاه سراغت اومد تا از تو بخواد نوشیدنی، یک تکه پنیر یا یک مشت زیتون رو تست کنی، پیشنهادش رو رد کن! این توصیه منه. مگر اینکه دلت بخواد یخچالت رو از چیزایی پر کنی که هیچ علاقه‌ای به اونا نداری.

منبع:

کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» | بخش ششم