در کتابای تاریخی که امروزه نوشته میشن، اشغال فرانسه به دست آلمانیها بخشی از یه برنامه نظامی نشون داده میشه. امروز که به ماجرا نگاه میکنیم، به نظر ادامه جنگ محتملترین سناریو بوده. چرا؟ چون تحت تأثیر خطای بازنگری قرار گرفتیم. اما ببینیم خطای بازنگری چیه و چطور ما رو به دام میاندازه؟
همچنین بخوانید: خطای «قبل از اینکه اوضاع بهتر بشه، بدتر میشه!»
دفترچه خاطرات
چند وقت پیش دفترچه خاطرات عموی پدرم رو دیدم. در سال 1932 اون از یکی از روستاهای کوچیک سوئیس به پاریس مهاجرت کرد تا شانس خودش رو در فیلمسازی امتحان کنه. در آگوست 1940 دو ماه پس از اشغال پاریس، نوشته بود: همه مطمئن هستن آلمانیها تا آخر سال اینجا رو ترک میکنند. حتی افسرانشون هم به من این اطمینان رو دادند. انگلیس هم بهسرعتِ فرانسه سقوط خواهد کرد و ما مجدداً زندگی پاریسی خودمون رو از سر میگیریم. البته بهعنوان بخشی از خاک آلمان. اما این اشغال 4 سال طول کشید.
خطای بازنگری چیست؟
خطای بازنگری از متداولترین خطاهاست. میشه اون رو بهدرستی پدیده «من به تو گفته بودم» نامید. وقتی به گذشته نگاه میکنیم همه چیز واضح و اجتنابناپذیر بهنظر میرسه. وقتی مدیرعاملی بهخاطر خوشاقبالیش به موفقیتهایی دست پیدا میکنه، با نگاهی به گذشته احتمال موفقیت خودش رو بسیار بیشتر از احتمال واقعی اون ارزیابی خواهد کرد. بهطور مشابه پس از پیروزی خیرهکننده رونالد ریگان بر جیمی کارتر در انتخابات 1980، مفسرها معتقد بودند انتخاب وی کاملاً قابل پیشبینی بوده در حالی که تا چند روز قبل از انتخابات نهایی اختلاف اونها به مویی بند بود. امروزه خبرنگاران اقتصادی معتقدند سلطه گوگل از قبل مشخص بوده. هرچند اگر کسی این پیشبینی رو در سال 1998 به زبون میآورد، همه نفسشون بند میاومد.
بررسی چند مثال
بذارید یه مثال جدیدتر بزنیم: در سال 2007 متخصصان اقتصاد، تصویر امیدبخشی از سالهای آتی برای ما ترسیم کرده بودند. اما فقط 12 ماه بعد از اون بازارهای اقتصادی منفجر شدند. وقتی از همون متخصصان درباره بحران اقتصادی سؤال میشد، به این دلایل اشاره میکردند: گسترش بازارهای اقتصادی در زمان مسئولین آلن گریسپن، اعتباربخشی سهلانگارانه به وامها، فساد در بنگاههای پرداخت قرضها، کمبودن الزامات سرمایه و الی آخر. واپسنگریِ دلایل این بحران، بهشکل دردآوری واضح بهنظر میرسه.
یه نمونه غلطانداز دیگه: امروزه علیرغم کاملاً محتملبودن، تراژیک بهنظر میرسه که بر اثر یه شلیک در سال 1914 در سارایوو، 30 سال جهان زیر و رو بشه و 50 میلیون انسان بهخاطر اون کشته بشن. هر کودکی این جزئیات تاریخی رو در مدرسه یاد میگیره. اما در اون زمان چنین پیامدهایی به ذهن هیچکس خطور هم نمیکرد و بسیار عجیب به نظر میرسید.
پس چرا خطای بازنگری خطرناکه؟ خب برای اینکه ما توانایی پیشبینی خودمون رو دست بالا بگیریم و بیش از حد به دانش خودمون اعتماد کنیم و در نتیجه ریسکهای زیادی رو بپذیریم.
این فقط محدود به موضوعات جهانی نمیشه. شنیدهای سیلویا و کریس از هم جدا شدند؟ معلوم بود آخرش اینطور میشه. خیلی باهم فرق داشتند. یا بیش از حد شبیه هم بودند. یا حتی بهندرت همدیگه رو میدیدند. غلبه بر خطای بازنگری ساده نیست و مطالعات نشون داده انسانهایی که از این موضوع آگاهند درست بهاندازه دیگران اسیرش میشن. پس متأسفانه باید به شما بگم با خوندن این فصل وقت خودتون رو تلف کردید!
همچنین بخوانید: خطای داستان | حتی داستانهای واقعی هم افسانهاند!
راهکار رهایی از خطای بازنگری
اگه هنوز هم همراه من هستی، یه توصیه پایانی دارم که بیش از اینکه یه تجربه حرفهای باشه، یه تجربه شخصیه: خاطراتت رو بنویس! پیشبینیهای خودت رو یادداشت کن. اونم در مورد تغییرات سیاسی، شغل خودت، وزنت، بازار بورس و… . سپس گاهی یادداشتهای خودت رو با وقایع بیرونی مقایسه کن. از اینکه چه پیشگوی ضعیفی هستی، شگفتزده خواهی شد. مطالعه تاریخ رو هم فراموش نکن. منظورم پسنگریها و نظریههای انباشتهشده در کتابای درسی نیست. تاریخ شفاهی یا اسناد تاریخی یه دوره خاص رو بخون. اگر نمیتونی بدون اخبار زندگی کنی، روزنامههای از 5، 10 یا 20 سال پیش پیدا کن و مطالعه کن. اون موقع درک بهتری از غیرقابل پیشبینیبودن جهان پیدا خواهی کرد. پسنگری ممکنه آرامش موقتی برای افرادی که تحت تأثیر پیچیدگی جهان هستند، فراهم کنه. اما اگر به دنبال درک عمیقتری از چگونگی فعل و انفعلات دنیا هستی، بهتره دنبال راههای دیگهای باشی.
صنعت داروسازی
داشتن مستندات کامل برای یک مدیر از نون شب هم واجبتره تا دچار خطای بازنگری نشه. یه مدیر بهویژه مدیران مشغول در صنعتی پیچیده و پُر از تخصصهای متفاوت، مثل صنعت داروسازی، چارهای نداره جز اینکه از نظرات معاون، مدیر و مشاورانش در عمده موارد پیروی کنه. اما یک مدیر خوب و حرفهای تمام موارد و نظرات این افراد رو مستند میکنه تا بعداً که زمان تحلیل اثربخشی یک تصمیم رسید، معاون یا مشاور نتونه از خطای بازنگری سوءاستفاده کنه و بگه: «من که به تو گفته بودم!»
باید گفت اگر همه موارد مکتوب و رسمی نشن، خیلی راحت به فراموش سپرده میشن. پس بهعنوان یک مدیر بهتره یه دفترچه خاطرات داشته باشی و هرآنچه که خودت یا اطرافیانت در حال حاضر بیان میکنید رو داخلش یادداشت کنی و با مرور کردنش به خودت یادآوری کنی که خطای بازنگری، از اون چیزی که فکر میکنی بهت نزدیکتره!
منبع:
کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» | بخش چهاردهم