اگه به جنوب ایران و جزیره هرمز سفر کرده باشی و دره مجسمه‌ها رو از نزدیک دیده باشی، احتمالاً خیلی از پستی و بلندی‌های اون دره رو شبیه حیوانات مختلف دیدی. البته هستن آدمایی که مثل من از این قضیه تعجب کردن و هیچ سنگی رو اونجا با شمایل حیوون ندیدن! حالا با این مقدمه بریم سراغ یکی دیگه از خطاهایی که مغز ما دچارش می‌شه. رولف دوبلی در این قسمت از کتاب به ما یادآوری می‌کنه که مغز ما مدام در حال تلاش برای رسیدن به یه الگو یا قانون مشخصی برای اتفاق‌های مختلفه و اگه نتونه هیچ الگوی خاصی پیدا کنه، از خودش یکی ابداع میکنه! در ادامه چندتا از مثال‌های این خطای توهم دسته‌بندی رو بررسی می‌کنیم تا متوجه بشیم آیا این خطا واقعاً بی‌خطره؟

توهم دسته‌بندی

داستان‌هایی از توهم دسته‌بندی

در سال ۱۹۵۷، فردریش یورگنسن، خواننده سوئدی اپرا، ضبط صوتی خرید تا صدای خودش رو ضبط کنه. وقتی به صداهای ضبط‌شده گوش می‌کرد، چیزای عجیب‌و‌غریبی می‌شنید. نجواهایی مثل یه پیغام ماوراءالطبیعی! چندسال بعد، او صدای پرنده‌ها رو ضبط کرد. این بار صدای مادر مرحومش رو در پس‌زمینه می‌شنید که بهش می‌گفت: «فردی، فردی کوچولوی من صدای منو می‌شنوی؟ من مادرتم.» این صدا کار خودش رو کرد. یورگنسن زندگی خودش رو تغییر داد و زمانش رو صرف ارتباط با مردگان با کمک ضبط صوت کرد!

سال ۱۹۹۴ دایان دایسر از فلوریدا هم یه تجربه ماوراءالطبیعی دیگه داشت. وقتی یه ورق نان تست رو گاز زد و اونو در بشقاب گذاشت، چهره مریم مقدس رو در اون دید! فوراً دست از خوردن کشید و این پیام مقدس رو در یه ظرف پلاستیک گذاشت. نوامبر ۲۰۰۴ این اسنک حفاظت‌شده رو در eBay به حراج گذاشت. این نان براش ۲۸ هزار دلار درآمد داشت!

سال ۱۹۷۸ زنی از نیومکزیکو تجربه مشابهی داشت. نقطه‌های سیاه روی نان ذرت مکزیکیش شبیه چهره مسیح بودن. روزنامه‌ها سراغ این داستان رفتن و هزاران نفر به نیومکزیکو ریختن تا نمونه خوراکی منجی‌شون رو ملاقات کنن!

دو سال قبل از اون، یعنی در ۱۹۷۶، مدارپیمای سفینه فضایی وایکینگ از یه مجموعه سنگ عکسی گرفته بود که از بالا شبیه صورت انسان بودن. صورت در مریخ تیترهای زیادی رو در سرتاسر جهان به خودش اختصاص داد.

همچنین بخوانید: چرا باید به قبرستان سر بزنی؟| خطای بقا

و حالا تو! آیا تا به حال یه صورت رو در بین ابرها دیدی؟ یا شکل کلی حیوانات رو در یه سنگ مشاهده کردی؟ احتمالاً جوابت مثبته! کاملاً هم طبیعیه. مغز انسان همواره دنبال الگوها و قوانینه و اگه هیچ الگوی خاصی پیدا نکنه، از خودش یکی ابداع می‌کنه. هرچه علامت دریافتی غیر متمرکزتر باشه (مثل صدای پس‌زمینه ضبط صوت)، مغز راحت‌تر می‌تونه پیام‌های نهفته رو پیدا کنه.

۲۵ سال بعد از کشف صورت در مریخ، کاوشگر جهانی مریخ تصاویر شفاف و واضحی از اون مجموعه سنگ ارسال کرد و توهمِ شباهت به صورت انسان رو به‌کل نابود کرد.

توهم دسته‌بندی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی

این مثال‌های جالب باعث می‌شن فکر کنیم توهم دسته‌بندی بی‌خطره، اما اینطور نیست. بازارهای اقتصادی رو در نظر بگیرید که در اون سیل اطلاعات هر لحظه جابه‌جا می‌شن. نویسنده می‌گه: «یکی از دوستای من در حالی که تا بناگوش داشت می‌خندید، به من گفت الگویی در این دریای اطلاعات پیدا کرده. اگر درصد تغییر داوجونز رو در درصد تغییرات قیمت نفت ضرب کنیم، میزان تغییر قیمت طلا رو در دو روز آینده به‌دست میاریم. به بیان دیگه، اگه قیمت سهام و نفت با همدیگه افت یا صعود کنن، قیمت طلا هم پس‌فردای اون روز افزایش خواهد یافت. نظریه او تا چندین هفته خوب کار می‌کرد، تا اینکه شروع کرد به سرمایه‌گذاری کلان رو این حدس خودش و دست آخر هم تموم سرمایه‌اش رو به باد داد.» اون یه الگو پیدا کرده بود، اما در حقیقت هیچ الگویی وجود نداشت.

توهم دسته‌بندی در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی

oxxxoxxxoxxoooxooxxoo آیا این دنباله تصادفیه یا یه الگو پشت اونه؟ توماس گیلوویچ، استاد روانشناسی از صدها نفر این سؤال رو پرسید. بیش‌تر افراد نمی‌خواستن باور کنن این دنباله کاملاً تصادفیه. اونا فکر می‌کردن باید قاعده‌ای پشت این خروجی باشه. گیلوویچ توضیح داد اینطور نیست و به یه تاس اشاره کرد. ممکنه تو چهار بار متوالی یه عدد رو بیاری و این خیلی از افراد رو فریب می‌ده. ظاهراً ما نمی‌تونیم بپذیریم شانس می‌تونه پشت چنین وقایعی باشه.

همچنین بخوانید: خطای تایید اجتماعی چیست؟| هنر شفاف اندیشیدن

در جنگ جهانی دوم، آلمانی‌ها لندن رو بمباران کردند. در کنار دیگر مهمات اونا از موشک‌های V1 هم استفاده می‌کردند که یه جور پهباد خود هدایت‌شونده بود. لندنی‌ها بعد از هر حمله، با دقت روی نقشه نقاط هر حمله رو بررسی می‌کردند و وحشت‌زده می‌شدند. اونا فکر می‌کردند که به یه الگوی مشخص برای پیدا کردن نقاط امن در شهر، دست پیدا کردن. اما پس از جنگ، بررسی آماری نشون داد توزیع اون پهبادها کاملاً تصادفی بوده. امروز مشخصه که چرا سیستم هدایت V1 بسیار بی‌دقت بود.

سخن پایانی

این خطا در تصمیم‌گیری‌های اقتصادی کاملاً زیانباره. اشخاصی هستن که در پیش‌بینی بازار بورس به‌خاطر توهم دسته‌بندی ضررهای هنگفتی رو متحمل شدن. با بررسی این مثال‌ها به این نتیجه می‌رسیم که باید کمی بدبینی به کار اضافه کنیم! اگر الگویی رو کشف کردیم، اول فرض کنیم کاملاً اتفاقی بوده. اگر فکر کردیم الگوی خیلی خوبیه، یه ریاضیدان پیدا کنیم و بگیم که از نظر آماری تحلیلش کنه. اگه قسمتای برشته نان شبیه چهره مسیح شد، از خودمون بپرسیم که اگه او واقعاً می‌خواد خودش رو نمایان کنه، چرا در میدان تایمز یا شبکه CNN این کار رو نمی‌کنه؟!

منبع:

کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» | بخش سوم